به بیانی علمی تر

پس از این که اندک توجهی به برخی بینات کردی و فهمیدی که قدر و اندازه تو و ارزش تو بالاتر از کلم و کاهو و سگ و گربه است و بالا تر از این است که خرج عشق های زود گذر شود . وفهمیدی که این وجود مقدّر استمراری دارد و در راهی نامتناهی در جریان است . و فهمیدی که روابط گسترده ای بر ما و این طریق طولانی حاکم است ؛ بعد از فهم[1] این ها و دقت و مروری بر آنها رسیدی به این که این و جود مقدّر و مستمر در بین این همه رابطه مجهول ، محتاج ضابطه است اگر که می خواهد که به سلامت این راه را بپیماید .

در مقام توجه به این بینات بود که احساس ضرورتی نسبت به این ضوابط پیدا کردی و خواهان آن شدی چون نمی خواستی خرج حقیر ها بشوی .

حال که مضطر به ضابطه ای میخواهم منبعی را به تو معرفی کنم که بهترین و مطمئن ترین منبع هاست . کسی که علم او مطلق است . یعنی همه این رابطه ها و ضابطه ها را بلد است . کسی که هیچ نیازی ندارد که بخواهد بخل بورزد و علمش را در دلش مدفون کند . کسی که رحیم و مهربان به توست . او از خودت به تو مهربان تر است و از خودت به تو دلسوز تر . چنین مأمنی مطمئن ترین مأمن هاست و باید بگویم در میان این همه رابطه ها و پیچیدگی ها تنها مأمن است .

من می خواهم چنین کسی را به تو معرفی کنم و برای این که اصلا فکر نکنی که می خواهم به تو دروغ بگویم و دلت را به هیچ خوش کنم ؛ می خواهم از اعرف معارف تو ، از حضوریات تو استفاده کنم و او را به تو بشناسانم و وجودش را و تمام صفات کمال و جلالش را برای تو به اثبات برسانم . نمی خواهم از استدلالات پیچیده فلسفی استفاده کنم که گیجت کنم و زیر بار مطلبی سنگین کمرت را بشکنم .

دقت کن : تو زندگیت را ، گذشته ات را ، حالت را و آینده ات را که در پیش داری نگاه کن . ببین هیچ چیز به اختیار تو نبوده و نیست . انگار که تو در طرح یک طراح بزرگ هستی . گویی که تو محکومی . آری ! تو محکومی و این محکومیت تو وجود حاکمی را که محکوم نیست برایت به اثبات می رساند . پس نباید مثل محکوم ها ضعیف و بخیل و جاهل و نیازمند باشد . تنها کسی محکوم نیست که علم را قدرت را مهر را احاطه را به طور کامل و بدون محدودیت داشته باشد و او خداست .[2]

خدا را شناختی . معشوق را یافتی . دیدی که چقدر مطلب بین و واضح بود . حال به مسئله اصلی باز می گردیم . ضابطه ها !

حال ضابطه ها را چگونه از او بگیریم . حال آداب عاشقی در راه او و راه رسیدن به سود هاچیست ؟ او اهل لطف است و بدون شک ضابطه ها را در اختیار ما می گذارد ولی کو این ضابطه ها ؟!

این جاست که نیاز به رسول احساس می شود . شخص معصومی که خود را فرستاده خدا می داند و معجزاتی دارد و اهل زهد و اخلاق است و امین مردم است ظهور می کند ، اعتماد مردم را جلب می کند و ضوابط را در اختیار آن ها قرار میدهد و قبل از مرگش جانشینانش را هم مشخص می کند تا راه او را ادامه دهند . این جانشینان همیشه تاریخ در زمین هستند تا مردم را هدایت کنند اما متأسفانه امروز امام و پیشوای ما غائب است و نیست که ضوابط را از او بگیریم پس چه کنیم ؟!

و این جاست که ضرورت تقلید درک می شود . چرا که ما هیچ راهی نداریم مگر این که ضوابط را کشف کنیم و برای کشف ضوابط هیچ راهی نداریم جز این که قرآن را و روایات را فهم کنیم و برای این هیچ راهی نداریم جز این که تقسیم کار کنیم و عده ای را به این مهم مأمور کنیم تا ضوابط را کشف کنند و به بقیه بدهند . پس یا باید خودمان جزء آن ها باشم و یا این که ضوابط را از آنها بگیریم و به آن ها اعتماد کنیم . پس من و تویی که مجتهد نیستیم ، مجبوریم که تقلید کنیم و به گونه ای خودمان را به سرچشمه ضوابط برسانیم و این تنها راه نجات است .

 

[1]  . حتی احتمال این ها هم کافیست تا تو حرکتت را شروع کنی . چون هر راهی بدون مفهوم استمرار مطمئنا هلاکت است . پس اگر قرار است تلاشی بکنیم برای هلاکت یقینی بکنیم یا استمرار و فلاح احتمالی ؟!

[2]  توضیح بیشتر در کتاب "اندیشه های پنهان" بخش درک وضعیت

 

 

(پایان بخش پنجم)